روستائی
پنجشنبه 22 شهریورماه سال 1386 ساعت 05:13 ق.ظ
الهی ؛ گفتی کریمم ! امید بدان تمام است، تا کرم تو در میان است نا امیدی حرام است. الهی ؛ امانت را می نهادی دانستی که چنینم. الهی ؛ تا از مهر تو اثر آمد همه مهر ها به سر آمد. الهی ؛ چون آتش فراق داشتی به آتش دوزخ چکار داشتی؟! الهی ؛ به بهشت و حور چه نازم؟ مرا دیده ای ده که از نظر بهشتی سازم. الهی ؛ ظاهری داریم شوریده باطنی در خواب سینه ای داریم پر آتش دیده ای داریم پر آب گاه در آتش سینه می سوزیم و گاه در آب چشم غرقاب.
خواجه عبدالله انصاری
مرسی! خیلی زیبا و بیشتر از اون، پرمعناست.
پژوهی
پنجشنبه 22 شهریورماه سال 1386 ساعت 10:26 ق.ظ
به نام او ...زیر گنبد کبود بازی خدا نیمه کاره مانده بود واژه ای نبود و هیچ کس شعری از خدا نخوانده بود تا که او مرا برای بازی خودش انتخاب کرد توی گوش من یواش گفت: تو دعای کوچک منی! بعد هم مرا مستجاب کرد پرده ها کنار رفت و خود به خود با شروع بازی خدا عشق افتتاح شد... (عرفان نظرآهاری) مریم، بی تعارف، خیلی خوبه که هستی! ممنون!
شعر جالبیه...ممنون!
خواهش میکنم که هستم؛ قابلی نداره! ؛)
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
الهی ؛
گفتی کریمم ! امید بدان تمام است،
تا کرم تو در میان است نا امیدی حرام است.
الهی ؛
امانت را می نهادی دانستی که چنینم.
الهی ؛
تا از مهر تو اثر آمد همه مهر ها به سر آمد.
الهی ؛
چون آتش فراق داشتی به آتش دوزخ چکار داشتی؟!
الهی ؛
به بهشت و حور چه نازم؟ مرا دیده ای ده که از نظر بهشتی سازم.
الهی ؛
ظاهری داریم شوریده باطنی در خواب
سینه ای داریم پر آتش دیده ای داریم پر آب
گاه در آتش سینه می سوزیم و گاه در آب چشم غرقاب.
خواجه عبدالله انصاری
مرسی!
خیلی زیبا و بیشتر از اون، پرمعناست.
به نام او
...زیر گنبد کبود
بازی خدا
نیمه کاره مانده بود
واژه ای نبود و هیچ کس
شعری از خدا نخوانده بود
تا که او مرا برای بازی خودش
انتخاب کرد
توی گوش من یواش گفت:
تو دعای کوچک منی!
بعد هم مرا
مستجاب کرد
پرده ها کنار رفت
و خود به خود
با شروع بازی خدا
عشق افتتاح شد...
(عرفان نظرآهاری)
مریم، بی تعارف، خیلی خوبه که هستی! ممنون!
شعر جالبیه...ممنون!
خواهش میکنم که هستم؛ قابلی نداره! ؛)