به نام خالق "قطعات زندگانی"
کتابخانه ی زندگانی تو شاید حقیقتا آن کمد چوبی با قفسه های تیره ی گوشه ی اتاق نباشد کتابخانه ی حقیقی تو آن چیزی است که در رگهایت جاری است. حقیقت زندگانی تو در عمق رویاهایت و در بطن نگاهت نفس میکشد.همه ی خطوط کتابهایی که خوانده ای در نور نگاهت-آهنگ سخنت و عطر نفسهایت "هستی" را تجربه میکند!! به راستی به سطر های کتاب زندگانی ات اندیشیده ای؟
"ردپا" ی تابستان یک ویژگی عجیب داره و اون این که خالقش خودمونیم و "قطعات زندگیمون"!!
در روزهای زندگی بی شک کتاب هایی رو خوندی تعدادش اصلا مهم نیست ولی بدون شک از سطرهایی که خوندی قطعه هایی بوده که بش علاقمند شده باشی و حس کنی که اون قطعه مثل نتی برای آهنگ زندگانی توست. گاه یک قطعه از چندین سطر معنای زندگی انسانه و گاه همون چند خط دنیای نگاه توست به افق زندگانی!! اما " قطعه ی زندگانی" هر کس برای خودش است..."قطعه ی زندگانی تو شاید قطعه ی من نباشه اما دست آویزی خواهد شد برای نگاه من به زندگانی از چشمان تو!!
پس بهترین کتابی رو که خوندی ....برترین قطعه اش رو به نام " قطعه ی زندگانی" ت برایم بفرست به وبلاگ زیر....برای "قطعات زندگانی" شما برنامه های ویژه ای داریم!!
راستی اسم خودتون...نام کتاب ...و نویسنده رو فراموش نکنید!!
"تمام عرض سرزمین من بیست و یک سانتی متر و طول آن بیست و نه سانتی متر است. تمام مساحت یک صفحه کاغذ سفید....."-کریستین بوبن-
سرزمین زندگانیت را برایمان روایت کن...!!
ردپا - ماندانا مجیدیان